نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
مرا به خاطر بسپار
وقتی در این حوالی با عابران شهر همراه میشوی سنگ فرشهای هر کوی و برزن صفحات گسترده و پیشینه کهنی از تاریخ، تمدن، فرهنگ و هنر را همگام با روایتهایی از مردمانی سختکوش، همدل و خداباور پیش رویت میگسترانند.
شهر خشت و خاطره ، دیار قنات، قنوت، قناعت، سرزمین بادگیر و آسمان کویر، میعادگاه مسجد و حسینیه، وادی عالمان و عارفان زاهد و یزد نامی که با نام خدای مهربان و یزدان پاک پیوندی دیرینه و معنایی فراتر از زمین و زمان دارد.
در صف شهدایش شهید محراب پرچمداری میکند و شکوه معماریاش از گلدستههای به آسمان رسیده سخن میگوید و اینجا همه چیز متبرک است به نماز و حتی شور انقلابیاش نیز از حظیره و مسجدی در قلب معنوی یزد آغاز میشود و ایثار رزمندگانش نیز با هئیت و جلسات قرآن خوانی رفاقتی دیرینه دارد.
بازار شهر و کسب و کار مردم روایتهایی بی مثال را مرور میکند و قد قامت عشق بیمه رزق و روزی حلال است. اینجا به وقت اذان کار بر زمین و صدای الله اکبر تا عرش عشقبازی میکند.از بازار سنتی و کسب و کارهای گوشه و کنار دارالعباده که بگذریم در دامان کویر و چند کیلومتری شهر یزد سحرگاهان و به رسم دوستی با خدا درست در لحظهای که مردمان شهر خوابی آرام را تجربه میکنند و یزد در سکوتی مثال زدنی آرمیده است، بساط کسب و کار چیده میشود و سخت کوشانی آستین همت بالا میزنند تا یک شهر از عطر سیب گلاب و بوی ریحان سرمست شود.
در حاشیه جاده کمربندی یزد کامیونهای رسیده از شمال و جنوب و شرق و غرب در صف منتظرند و یک به یک برگ ورود گرفته و وارد میدان میشوند و هر کدام به سمت غرفهای میروند و چشم شهر منتظر است تا چادر حمل بار ماشینها کنار برود و سهم امروز سفرهها خودی نشان دهد.
پلاکهای کامیون و ماشینهای حمل بار چیزی شبیه به مرور نقشه ایران را پیش رو میگذارد و انگار هر کدام از گوشه گوشه این سرزمین تحفهای به ارمغان آوردهاند، اینجا لهجهها و گویشهای مختلف نیز پیش سلام میشوند و به یکدیگر خداقوت میگویند.
* به نماز نگویید کار دارم، به کار بگویید وقت نماز است.( شهید محمد علی رجایی)
لحظه پیوند سحرگاهان به سپیده دم است که ایستاده بر دامان کویر و چشم بر آسمانی شهره از ستاره باران ، صدایی خوش نشان در شهر نور و خدا طنین انداز می شود…
عاشقان پنجره باز است اذان میگویند…اذان میگویند صدای اذان شوری دیگر به میدان میوه و ترهبار مرکزی شهر یزد میبخشد و میداندار، غرفهدار، راننده، کارگر، نگهبان و عباس آقا مرد همیشه در میدان و همه همه آستین بالا میزنند و وجودشان به وضو تطهیر میشود و اینجاست که «الکاسب حبیب الله» در صفوف نماز جماعت معنایی عمیق پیدا میکند و به راستی کمتر از کمتر کسب و کاری میتوان سراغ گرفت که سرآغازش اینچنین در سپیده دم و پیوند خورده با نماز باشد.
سکوت میدان مرکزی میوه و تره بار شهر یزد هر روز با صدای اذان و شکوهی آسمانی شکسته میشود و اهالی میدان پس از اقامه نماز جماعت و آنجا که هنوز خورشید برنیامده است کسب و کار خود را شروع میکنند.
و شاید این یکی از نمازجماعتهای صبحگاهی است که از اغلب شهرهای ایران هم وطنی را در صفوف خود میزبان است، نمازی که جایگاه، لهجه، شهر و شغل را کنار میگذارد و همگان یکرنگ و به یمن قد قامت عشق در شهر دارالعباده خدای مهربان را به نیک ترین عبادت یاد میکنند.
* من مسلمانم، قبله ام یک گل سرخ؛ دشت سجاده من !
در محوطه ورودی مسجد میدان مرکزی میوه و تره بار یزد عباس آقا ( از نیروهای خدمات میدان) مشغول جفت کردن کفشها بود و در جواب سوالم که از حال و هوای نماز صبح در میدان بگویید با همان لهجه شیرین یزدی جواب داد:
برکت کار ما اینجا همین نماز اول وقت صبح و جماعتی است که کنار هم یک روزدیگر را برای کسب رزق حلال شروع میکنیم و این نماز دلهای بسیاری را بهم نزدیکتر میکند و اختلافات کاری همین جا حل و فصل میشود. اصلا یک کلام بگویم مسجد میدان صبحها حال و هوای عجیبی دارد.
عباس آقا هم در انتهای صف ایستاد و الله اکبر و صفوف زیبای نماز وحدتی مثال زدنی را به صبحگاه کار و تلاش هدیه کرد.
نماز تمام می شود و میدان داران با زمزمه دعای فرج و توسل به آقا صاحب الزمان (عج) کسب و کار خود را شروع میکنند و نعمت های الهی یک به یک از زیر چادر ماشینها زینت بخش میدان میشود. انواع سبزی و میوههای فصل صفایی دیگر به غرفههای میدان میوه و تره بار یزد میبخشد و تبافان و میوه فروشان سهم هر محله را برچیده و به گوشه گوشه شهر می برند.
و امروز ما سحرگاهی متفاوت را میهمان میدان مرکزی میوه و تره بار شهر یزد بودیم و نمازصبحی به وسعت مردمان یک سرزمین و با نمایندگانی از همه شهرها به قامت عشق رسید و هنوز اذکار بعد از نماز زیر لب جاری بود که کرکره کسب و کاری پیوند خورده به سفره مردم بالا کشیده شد و روز از نو و روزی از نو…
به راستی با نماز میتوان در تمام میدانهای زندگی و فعالیتهای پیش رو میدان دار بهتر و شایسته تری بود.
منبع : وبسایت گردشگر آنلاین : میدانداری و بندگی در قامت نماز
با توجه به رشد پیدا و پنهان آسیبهای اجتماعی در استان یزد پیشنهاد میشود قرارگاه بهبود اجتماعی به عنوان مرکز فرماندهی برنامهریزی، راهبردی، اداری و اجرایی باهدف پیوند ظرفیتها و تحقق مدیریت یکپارچه فرهنگی و اجتماعی تشکیل شود.
امروز یزد به قرار هشتم رسید، مسافرانی گمنام از کربلا با عطری فاطمی تربت آوردهاند و دیگر بار حسینیه ایران، این کهن دیار از رزقی معنوی و عاشورایی متبرک شد.
در شهر جهانی زیلو او را به نام آقا جلال میشناسند، نماینده ای واقعی برای مردم که با تشریفات اداری و زد و بندهای سیاسی میانهای نداشته و یاد او به نیکی و مردم داری ماندگار است.
نیاز به ارائه آمار و گزارش نیست، مشاهدهگری محیطی نشان میدهد در یزد با رشد آسیبهای اجتماعی در تنوع گوناگون روبه رو هستیم و دردهای زیرپوست شهر به درمانی فراتر از جلسات اداری و مصوبات کاغذی نیاز دارد.