نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
مرا به خاطر بسپار
سر سنگینم را بر شانه هایت گذاشته ام و یکی یکی زنگارهای روحم را جدا می سازم ای راز جان و سرمستی جانان آرام دل فروغ روان چشم هایم را با آیینه ها معاصر کن.
سر سنگینم را بر شانه هایت گذاشته ام
و یکی یکی زنگارهای روحم را جدا می سازم
ای راز جان و سرمستی جانان
آرام دل
فروغ روان
چشم هایم را با آیینه ها معاصر کن.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
فاطمه شریفی - خبرگزاری دفاع مقدس : سلام بر خبر آمدنت که با عطر شقایقهای عاشق و نوای حق طلبی همراه بود. ای پهنه نور باران، ای طراوت بی کران، سلام بر تو؛ سلام بر پایان ۳۷ سال انتظار و ساعتها و روزها بیتابی برای رسیدن به لحظه دیدار.
سلام و درود پروردگار بی منتها بر قلوب آراسته به عشق و قدوم برخاسته به مشق! او قلم تکلیف دست می گیرد و می نویسد! خودش می نویسد! بر قامت ما …به به …باورکردنی نیست…عجب لذتی دارد مشق شدن زیر دست و قلم محبوب ازل،آن هم به هر صوم! به هر صوم در مسیر بندگی!…. […]
ایمانم از دعای توست و خدا را با زبان تو شناخته ام! سلام بر تو که مادر بودنت آرام بخش ترین پگاه زندگی را سال ها به شیرینی لبخند پیوند زد،ای دریای بی کران عاطفه که جوانت را،پاره تنت را فدای حفط امنیت ،آزادی و آرامش امثال من کردی و صبورانه منش تربیتی و مادرانگی […]
نسخه سپنتا انسان خلق می شود در دامانی از زیبایی های طبیعت و از همان ابتدا ورود پلیدی ها و نا پاکی ها به قلب او ممنوع می شوند،با قلب نمی توان نبخشید،نمی توان از میان برداشت،نمی توان کینه ورزید و دشمنی کرد…تمام ناپایداری زندگی از زمانی رقم می خورد که پای عقل و وسواس […]