بزم عشق/سفرنامه: لحظات ناب

هر سفر و خاطره ای یه قسمت های ارزشمندتری داره که تا ابد مرور آن ها کام و جان آدم را شیرین می کنه.انتخاب شیرین ترین های سفر به نجف، کربلا، سامرا و کاظمین برای یه عاشق دلسوخته خیلی سخته آخه هر قدم و هر ثانیه به جانش می شینه و وجودش رو آروم می […]

هر سفر و خاطره ای یه قسمت های ارزشمندتری داره که تا ابد مرور آن ها کام و جان آدم را شیرین می کنه.انتخاب شیرین ترین های سفر به نجف، کربلا، سامرا و کاظمین برای یه عاشق دلسوخته خیلی سخته آخه هر قدم و هر ثانیه به جانش می شینه و وجودش رو آروم می کنه.اگر بخوام بنویسم کاغذها و قلم ها لازم است و ساعت ها حال خوش برای نوشتن احوالی که دگرگون شده کربلاست.

تمام لحظات این سفر به سلول های جانم نشسته و از من دنیایی از عشق و دلتنگی و چشم هایی آمده باریدن ساخته است.به گونه ای که سخت می توانم بر موضوعی دیگر جز بین الحرمین و ایوان نجف تمرکز کنم.از لحظات ناب می گویم که اشرف آن ها لحظه گذاشتن پیشانی بر شش گوشه و استشمام عطر سیب از بهشت حسین بن علی (ع) است، جان دادن برا این همه زیبایی رواست.سرمست شدم از این عطر و تا جان در بدن دارم انتطار تکرار آن را می کشم و از مولایمان خواستم که من این عاشق حقیر را زود به زود برای زمزمه این عطر جان افزا دعوت کند.

اما لحظه ناب دیگری اولین پنج شنبه از سفر و زمزمه دعای کمیل در زیر آسمان رحمت الهی و چشم دوخته به ایوان نجف بود، باران چشم و فریاد درون از جمله الهی و ربی من لی غیرک…یا رب گویان دل می سپردم و جان می گرفتم.همواره به دعای کمیل در تنهایی های خویش گوش می سپردم اما چه عظمتی بود زانو زده در صحن و سرای علوی و در فضایی از زائران دلسوخته الهی العفو بگویی و از گناهان خود در جمع عاشقان طلب استغغفار کنی.

برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می شود :
۳۷ سال انتظار و ۴۰ روز زمزمه دیدار

و اما در سوی دیگر و با دلی که در بین الحرمین جا مانده بود برای اولین بار وارد حرم الگوی وفا و دریای مهربانی،آقا ابالفضل العباس (ع) شدم و با جرات می گویم تا آن لحظه هیچ وقت چنین حسی را تجربه نکرده بودم.چند قدم به صحن و سرا وارد نشده بودم که قدم هایم از غلبه اشتیاق و عدم توانی برای درک پایان انتطار سست شد و در اولین پله کنار دیوار بر زمین نشستم و باریدم…باران امان چشم را بریده بود و دل امان احساس را و این احوالات چیزی نبود جز جریانی از عشق که در تمام عمر و هر سال روز تاسوعا به جوش و خروش می افتاد و این بود رسیدن به خانه مهر و وفای ابوالفضلی…آن قدر باریدم در تنهایی خویش و گاهی چشم به پرده کنار رفته مقابل ضریح می افتاد و بی تابی افزون می گشت.باران ادامه داشت تا چند ساعت فرصت ما برای زیارت تمام و باید به هتل باز می گشتیم اما چه لذتی داشت این عاشقی کردن و دلباخته تر شدن.

فیض زیارت عاشورا در بین الحرمین هم که دیگر گفتن ندارد و پاسخی است برای تمام دو راهی ها که وقتی پای عشق به میان آید به آسمان ختم می شوند.

و به راستی تمام لحظات این سفر ناب هستند و بهشتی، اما زمزمه کمیل و حدیث شریف کسا در روز میلاد حضرت زینب (س) در خیمه گاه اصحاب حسین آن هم در دومین پنج شنبه از سفر که دل جامانده در ایوان نجف را به خیمه های اولاد علی می کشاند نیز لطفی بزرگ است.برنامه ای ویژه از سوی دفتر مقام معظم رهبری در کربلا برنامه ریزی شده بود و میهمان این ماجرا با حضور مداحان کشوری شدیم و دل ها همگی صاحب خیمه شدند و سوختند.

برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می شود :
کالبد شهر بر پویایی اجتماعی تکیه زده است

برای بیان لحظه نابی دیگر به کوفه باز می گردم و به خانه امیرالمومنین مولا علی (ع)، خانه ای بود که دقایق زیادی از تنهایی مرا در این سفر به نیکی پر کرد، اتاق هایی کوچک به مساحت آسمان و احساسی بزرگ تنها به وسعت یک دلی که بارها در پیچ و خم روزگار شکسته و خم به ابرو نیاورده است.این خانه چاهی داشت در سینه که سر بر آن گذاشتم و حرف ها زدم.اتاق فرزندان علی (ع) نیز با کم ترین مساحت پذیرای بزرگترین معادلات و دردهای من شد و هر چه بود و نبود را گذاشته و با دلی پر امید به گشایش برای تمام عزیزان و وجود خویش مجبور به بازگشت شدم.

ادامه دارد به شرط…

(Visited 11 times, 1 visits today)