غرق در گمنامی

دنبال جسدش همه جزیره های اطراف را گشتیم، تا نزدیکی امارات هم رفتیم، پیدا نشد! خودش هم می گفت:خوبی دریا به اینه که نشونی از آدم نمی مونه. آغاز سخن نام خدا و به یاد شهدای غواص سلام حاجی؛ حاجی خیلی وقته دیگه نمی خندی و قاب عکست غبار گرفته؛با هیچ گلاب نابی هم نمی […]

دنبال جسدش همه جزیره های اطراف را گشتیم، تا نزدیکی امارات هم رفتیم، پیدا نشد! خودش هم می گفت:خوبی دریا به اینه که نشونی از آدم نمی مونه.

آغاز سخن نام خدا و به یاد شهدای غواص

سلام حاجی؛

حاجی خیلی وقته دیگه نمی خندی و قاب عکست غبار گرفته؛با هیچ گلاب نابی هم نمی تونم این غبار را بردارم…پس چی شد اون تبسم های همیشگی…حاجی یه جوری تو فکر هستی که آدم غصه می خوره و نا امید میشه!!! نکنه از حال و روز ما خبر داری؟چی بگم که اسباب شرمندگی و خجالته!!!

راستی حاجی یه عده ای هنوز هم می گن شماها رفتید بجنگید که چی بشه ؟اصلا خودتون خواستید و رفتید شهید شدید…ما که مجبورتون نکردیم.

گاهی جبهه می گیریم و جوابشون رو می دیم و گاهی هم سر به گریبان غصه می خوریم و جوشن کبیر زمزمه می کنیم…ولی خودمونیم حاجی جان؛ بینی و بین الله رفتید که چی بشه؟

رفتید که آزادی داشته باشیم؟ رفتید که حرف خدا و مولامون علی (ع) زمین نمونه؟ رفتید که ما زیرِ پرچم امام حسین (ع) دعای فرج بخونیم؟ رفتید که آب تو دلمون تکون نخوره و در کشوری اسلامی سربلند زندگی کنیم؟رفتید که جهادی گره گشای مشکلات بشیم و یتیم نوازی کنیم؟ رفتید که هوای همو بیشتر از قبل داشته باشیم؟ رفتید که سفره مستضعف و دردمند خالی نمونه؟وای حاجی شرمنده ایم که این روزها میز و میز بازی؛ قدرت و قدرت طلبی،منم و تو، ما کجا و شما کجا جای برادر برادر و خواهر خواهرهای زمان جبهه رو گرفته…حاجی چه کار کنیم با این همه شرمندگی؟دعامون کنید سرِ عقل بیایم.

برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می شود :
شما رفتید و مائیم و راه ناتمام

حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدات رو و ما موندیم و داریم خودمون رو هم گم می کنیم…حاجی یه فکری برای ما بچه شیعه ها بردار.

اینجا به یکی بگی خواهرم، هنوز بقیه حرفت را نگفتی شاکی میشه که چرا شما بسیجی ها نمی گذارید ما راحت باشیم؟ ما آزادی می خوایم…چرا شما نمی فهمید.

اینجا اگر به بعضی ها گفتی ماه رمضونه، حرمت نگه دارید، محکم تر آدمو می شکنن و زمین می زنن و من مات و مبهوت از آن همه مردم دوستی و شجاعت که تو انتظار داری و ما نداریمش.

حرف را کوتاه کنم، خلاصه حاجی جای ارزش ها عوض شده…دعامون کن؛به خودم به دلم می گم آتش بگیر تا بفهمی چه می کشم.

رنگ ها عوض شده است، چیزی نمانده که انسانیت و عدالت در کما خداحافظی کند….ما را به عظمت خون پاکت که بر زمین تفتیده ظلم جاری شده دریاب و دعایمان کن…ما را به حق مسیر روشنی که در آن قدم گذاشتی و عاقبت بخیر شدی راهنما باش تا اهدنا صراط المستقیم را درک کنیم….حاجی اینجا همه چی عوض شده…از اونجا کارمون رو درست کن که رزقمون چیزی جز شهادت در راه خدا نباشه…التماس دعا حاجی جان.

گفت: اسکله چه خبر؟ گفتم: منتظر شماست که بروید و شهید شوید…خندید؛ چند قدم جلو رفت، برگشت نگاهی کرد و دوباره رفت…جسدش را که آوردند بغضم شکست…گفتم من شوخی کردم …تو چه را شهید شدی برادر؟؟؟

شادی روح شهدای غواص صلوات

(Visited 30 times, 1 visits today)