نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
مرا به خاطر بسپار
حسن تو لایزال و جمال تو لم یزل دردیست در تن که یارای سخنم نیست،لحظه ای بازگرد و حرف های فصل گذشته ام را دوباره بخوان.به راستی که صادق هدایت چه زیبا گفته است: مرگ بهترین پناه دردها،غم ها، رنج هاو بیدادگری های زندگانی است. اما من هنوز پر از امیدم، پر از خدا…پر از […]
حسن تو لایزال و جمال تو لم یزل
دردیست در تن که یارای سخنم نیست،لحظه ای بازگرد و حرف های فصل گذشته ام را دوباره بخوان.به راستی که صادق هدایت چه زیبا گفته است: مرگ بهترین پناه دردها،غم ها، رنج هاو بیدادگری های زندگانی است.
اما من هنوز پر از امیدم، پر از خدا…پر از عشق و کاش می رسید لحظه رهایی درد! دلم نمی خواهد این چنین زود و بی پروا آنچه ساخته ام را رها کنم و کوله بار دلدادگی هایم را بر زمین گذاشته و رهسپار شوم!!! هنوز دلم می خواهد برای مردم این سرزمین الفبای دوست داشتن را به تکرار بنشینم! خدایا حواست بیشتر به من باشد که تمام امیدم توئی…
ای قلم مرا یاری کن ؛شما ای کلمات، با شما هستم…حاضرید بار سنگین این درد را به دوش بکشید؟و ای توانا دستانم که این روزها حس و حالی ندارید آیا هنوز هم می توانید در به تصویر کشیدن عظمت این درد استخوان سوز مرا یاری کنید…ماجرا به قلب رسیده است…به سکان عشق…دیگر هیچ چیز شوخی بردار نیست…بازی این دردهمان بازی جرقه با انبار باروت است و اگر اولین شعله برخیزد تمام وجود را خواهدسوزاند و باید این آتش را زیر خاکستر پنهان کرد و از گرمایش سوخت و دم فروبست.
ذهنم آشفته است در هجوم واژه های غم انگیز،این بار کدامین معجزه ناجی من خواهد بود…دلم می خواهد همین فردا بروم و جلوی پنجره فولاد زانو بزنم و ضامن آهو به حرمت حال و هوای صحن و سرایش و به آبروی خوبان میهمان به درگاهش مرا از این معادله سخت رها سازد و بار دیگر روزهای پر توان و شب هایی با خوابی آرام را تجربه کنم.
الحمدالله رب العالمین که در این امتحان سخت و پر پیچ و خم اول برای تنهایی ام همراهیوسیع و ناب قرار دادی و بعد این لحظه های مبهم آغاز شد.
براستی اگر عشق نبود به کدامین بهانه می گریستم و می خندیدم؟ کدام لحظه ناب را در تنهایی مرور می کردم ؟ و چگونه عبور روزهای تلخ میان هجوم درد را تاب می آوردم؟آری بی گمان پیش از این ها تسلیم شده بودم، اگر عشق نبود!!!
عشق همیشه نافرجام است
برای درخت ها هم…!
یه آسمان هم که برسند
به یکدیگر نمی رسند
تبرها مگر کاری کنند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
فاطمه شریفی - خبرگزاری دفاع مقدس : سلام بر خبر آمدنت که با عطر شقایقهای عاشق و نوای حق طلبی همراه بود. ای پهنه نور باران، ای طراوت بی کران، سلام بر تو؛ سلام بر پایان ۳۷ سال انتظار و ساعتها و روزها بیتابی برای رسیدن به لحظه دیدار.
سلام و درود پروردگار بی منتها بر قلوب آراسته به عشق و قدوم برخاسته به مشق! او قلم تکلیف دست می گیرد و می نویسد! خودش می نویسد! بر قامت ما …به به …باورکردنی نیست…عجب لذتی دارد مشق شدن زیر دست و قلم محبوب ازل،آن هم به هر صوم! به هر صوم در مسیر بندگی!…. […]
در میان این همه غوغا و شر عشق یعنی کاهش رنج بشر عشق یعنی گل به جای خار باش پل به جای این همه دیوار باش ظهر یک روز گرم تابستانی وارد مجموعه شدیم،تابلو ورودی:داتیس(صنایع غذایی نشاط آور یزد)،حسی شبیه به ورود به یک خانواده گرم و صمیمی همان ابتدای این واحد تولیدی-صنعتی وجود را […]
بهار یکی از باشکوه ترین فصل های طبیعت و زمزمه ای عاشقانه در سایه هنرمندی خداوند است و تمام شیرینی بهار امسال من نیز تو هستی!!!بهار وقتی تو باشی تنها آمدن فروردین و رفتن اسفند نیست در نگاه تو تمام فصل های پیش روی من شکوفه بهاری می دهد و پنجره ها به افتخار حظورت […]