تا انتهای این دلواپسی

هیچ کس شبیه تو نیست…هیچ وقت…هیچ کس…شبیه تو نبوده و نیست و نبودنت بی رحمانه ترین امتحان دنیاست پدر! خودت می دانستی تلخ ترین خداحافظی  عمرم فشردن دست های سرد بود و حتی این تلخی بی تکرار را از من دریغ کردی و بدون خداحافظی آخر برای همیشه من را تنها گذاشتی!عجب تنهایی سخت و […]

هیچ کس شبیه تو نیست…هیچ وقت…هیچ کس…شبیه تو نبوده و نیست و نبودنت بی رحمانه ترین امتحان دنیاست پدر! خودت می دانستی تلخ ترین خداحافظی  عمرم فشردن دست های سرد بود و حتی این تلخی بی تکرار را از من دریغ کردی و بدون خداحافظی آخر برای همیشه من را تنها گذاشتی!عجب تنهایی سخت و سنگینی است و عظمتش را این روزها بیش از همیشه احساس می کنم.

تمام انرژی ام را در صدایم جمع میکنم ، مبادا که بلرزد ! بغـــضم را در سینه حبس میکنم ، مبادا که حال اطرافیانم را خراب کند .گاهی اسمش را که  از اطرافیان میشنوم، قلبم میخواهد از جایش کنده شود ! چقدر سخت است ، صدایت را گم کرده ام پدر …راستی چه اهمیتی دارد ، اینکه کجا هستم ؟اینجا هر کجا که باشد ، بدون تو ؛
یعنی آخر دنیا !من در این خانه لحظه به لحظه های نبودنت را هزار باره میمیرم .

کنار پنجره نشسته بودم و کوچه را نگاه می کردم کسی بود، شبیه تو و من یک دل سیر نگاهش کردم.گفته بودی هر چه خواستم دریغ نمی کنی…امشب خواسته ای دارم بابا…من کمی تو می خواهم…کمی تو! ببین چقدر کم توقع شده ام و تو چقدر بی خیال من! این رسم دوستی ما بود؟؟؟

مهربان پدرم !

جای خالی ات در زندگی ام  ،عجیب خود نمایی میکند .
آنقـــــــــدر جای تو خالیست در حجم دردهای امروز که من بلد نیستم در این همـــــه جای خالی زندگی کنم و روزهایم درست شکل خواب شده اند حتی اگر بیدار باشم ،می دانی امروز بیشتر از هر روز دیگری دلتنگ و بی قرار توام و شبیه جنون شده ام.آخ که دارم میمیرم از دوری ات بابا .خانه همان خانه است و امان از نبودنت.

برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می شود :
اجبار بر یک خواب عمیق

 

 

(Visited 24 times, 1 visits today)