بزم عشق/سفرنامه: قسمت اول

تمام ماجرا از همان گره زدن وجودم به مهر خداوند و ائمه در گهواره کودکی با دستان مهربان مادرم و الگوی علوی پدرم شروع شده بود که مرا روز به روز عاشق تر و دلباخته می کند،سال ها به هر ذکر یا حسینی دلم کربلایی می شد و با مسافر شدن هر دلباخته ای می […]

تمام ماجرا از همان گره زدن وجودم به مهر خداوند و ائمه در گهواره کودکی با دستان مهربان مادرم و الگوی علوی پدرم شروع شده بود که مرا روز به روز عاشق تر و دلباخته می کند،سال ها به هر ذکر یا حسینی دلم کربلایی می شد و با مسافر شدن هر دلباخته ای می شکست و بر بی لیاقتی خودش می گریست.تا چهار سال پیش که در روز میلاد حضرت فاطمه الزهرا در یک مصاحبه و کار فرهنگی وعده سفر کربلا داده شد و در این سال ها هر بار با مانع و دلیلی کنار زده می شدم.

تا امسال درست در روزهایی که در لاک خویش درد عجیب و ناشناخته ای را سپری می کردم قرعه عاشقی از میان تمام کاغذهای خط خورده به سیاهی ام سفید شد و به نور سفر عتبات منور گشت.وعده پرواز را ۶ بهمن ماه ساعت ۶ صبح از فرودگاه بین المللی شهید صدوقی یزد به نجف اشرف اعلام کرده بودند.دو روز قبل از سفر به حسینیه پیر و برج واقع در خیابان مهدی دعوت شدیم و موضوعات سفر توسط مدیران کاروان توجیه و ارائه شد.

تا آن لحظه هنوز دگرگون این زیارت نشده بودم که ناگهان در پایان برنامه آقای سلطانی مدیر کاروان پرستوهای کویر گفت: به امید خداوند ساعت ۸ صبح روز چهارشنبه در نجف اشرف خواهیم بود و من مجنون تر شدم.وسایل سفر و پیام های حلالیت و خداحافظی سفر به کربلا، این منم؟ بارها به خودم رجوع می کردم و باور تحقق این آرزو را جویا می شدم تا خلاصه چمدان به دست ساعت ۴ صبح به سمت فرودگاه و بر طبق آن وعده مقرر حرکت کردم.

غریبه بودم و گروهی از ۴ کاروان که هیچ کدام را دوست و آشنایی نمی دیدم، ذکر صلوات بر لب جاری و به تابلوی مقصد سفر در سالن نهایی پرواز فرودگاه که شهر نجف را نشان می داد خیره شده بودم، انتطاری لذت بخش، امیدی به دیدار، نگاهی به آسمان بخشیده شدن و بی تاب زمزمه کمیل در شهر مقتدای کمیل.تشریفات سفر و ورود به شهر نجف اشرف،یا علی مدد.

هر دل که شکست ره به جایی دارد    هر اهل دلی قبله نمایی دارد

با آنکه بود قبله ما کعبه ولی      ایوان نجف عجب صفایی دارد

از مسیر فرودگاه تا هتل دانیال نجف مداح اهل بیت آقای رضا مجیدی (نویسنده بیش از بیست عنوان کتاب مذهبی و فرهنگی ارزشمند) به زمزمه نوای عشق پرداخت و دلمان را برای یک زیارت ناب آماده ساخت. زیارت مولای علم و اعجاز، پدر یتیمان و مرد خوبی ها سعادتی بزرگ برای من است که سال هاست دخترانه مولا علی (ع) را صدا می زنم.ایوان نجف و حرم مولای خوبان…دلی به دلدار رسید و انتطار چشمی پایان یافت.

همه چیز آرام است حتی صدای اذان این صحن و سرا آرام  به گوش می رسد و در ازدحام جمعیت روح هر لحطه سبک تر و تنها تر می شود،من و کجا ایوان نجف کجا؟ من کجا و زیارت مولای خوبان کجا؟ من کجا زمزمه کمیل در این گوشه آسمان کجا؟ لطف بر سائل و عنایت بر بخشش گنهکاری چون من کاملا عیان است.

الهی و ربی من لی غیرک

رسید به سرمستی  زمزمه کمیلی چشم دوخته به ایوان نجف و دلسپرده به آسمان رحمت الهی…نم نم باران هم می بارد و انگار در این ۷ بهمن ماه ۱۳۹۵ همه چیز برای چشیدن والاترین طعم مولای یا مولای…قو علی خدمتک جوارحی…فراهم شده است.سر بر آسمان حرم مولا علی بلند کرده و دست گدایی از سر گذشته است و چشم یارای باریدن ندارد.

برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می شود :
ساده دل است و وسیع

به به ، عجب صفایی، عجب سیراب می شوم در این زمزمه کمیل و انگار به بهشت رسیده باشم،هسفران هیئت صاحب الزمان نیز به ذکر و اشک و دریا دلی همراهان ارزشمند و بسیار خوبی هستند.فراز های کمیل در قلب و روح کنده کاری می شوند و هوا هوای بهشتی است.الهی و ربی من لی غیرک…

وعده ۴ روز ماندن در نجف اشرف و زیارت گوشه گوشه های بهشت از همان ابتدا سختی روز جدایی را به رخ می کشد، روزهای این سفر را به مقبره آیت الله موسوی خوئی می رفتم و ساعت هایی در آن حجره به قرائت قرآن و مناجات می پرداختم اعراب نجف و زائران سایر کشورها با ارادت ویژه ای به زیارت این بزرگوار می آمدند و یک روز جوانی از علمای نجف وارد حجره شد و فضای عجیبی پیوسته با معنویت حاکم بود…به زیارت مقبره آیت االه شیخ عباس قمی و استادش و سید مصطفی خمینی نیز رفتم و نمازهای چندگانه در صحن تازه ساخت فاطمه الزهرا اقامه می شد.هر کجای این صحن و سرای آرام که می رفتم دل در گرو ایوان نجف و حرم پدر یتیمان مانده بود و منی که چشم دوخته به این همه عظمت برای تک تک عزیرانم و مسلمانان و جوانان دست به دعا دارم.

قبرستان وادی الاسلام و زیارتگاه هود و صالح نبی را نزدیک به غروب روز دوم سفر زیارت کردیم و در شب جمعه از این مکان رحمت برای اموات و گذشتگان طلب مغفرت نمودیم، ایستگاه آخر زندگی در وادی الاسلام بسیار شلوغ بود و امواتی که به طواف حرم مولا علی (ع) متبرک شده بودند یکی پس از دیگری تنها با یک دست لباس آخرت و هر چه عمل نیک و بد داشتند بسر به تراب می گذاشتند.

روز سوم سفر بود که از ورودی باب القبله حرم مطهر و وقتی از ایستگاه تفتیش دوم عبور کردیم دو کوچه مانده به ورودی به حرم به بازدید از منزل حضرت امام خمینی( ره) در نجف اشرف رفتیم، منزلی کوچک با اتاق های تو در تو و ساده و به علت قرار داشتن در ماه بهمن با پرچم ایران و گل تزئین شده بود، مدتی را در منزل ایشان بودیم و به تماشای نمایشگاه تصاویر زندگی امام پرداختیم.

برنامه امروز گروه حضور در مسجد کوفه و زیارت دوره بود و انگار دریچه ای وسیع رو به نور از عزمت این زیارت باز شد، زیارتگاه میثم تمار محب بی مثال مولا علی (ع) و کمیل بن زیاد نخعی صحابی پر قدر امیر المومنین، خدیجه دختر امام حسن (ع)، از  مکان هایی بود که قبل از تشرف به مسجد کوفه نصیب زیارت شدیم و توصیف شخصیت هر کدام از این بزرگواران در رکاب علی (ع) کتاب های می طلبد.

زیارت مسجد کوفه، نمازها و مقام های متعدد و عزمت آن یعنی محلی که عدالت علوی بر زبان، جان، قلم و کاغذ جاری می شد و محرابی که سجده گاه برترین بنده خدا بود نقطه بزرگ یک سفر معنوی است، قدم گذاشتن در محلی که سایه سارش نخل های کاشته شده به دست مولا است و هوایش هوایی تنهایی و بی وفایی مردمان کوفه بر یعسوب الدین بشریت،مسجد کوفه تفسیر انسایت، مردم داری، حق طلبی، عبادت خالصانه، شجاعت و دلیری و قیام از جنس قیام مختار است، اینجاست که باید درس ها آموخت و الگوها برگزید و سر به مهر این مسجد گذاشتن نباید بی مِهر برداشته شود.

برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می شود :
یک بزرگ تر است یا یک سوم!

و اما در کوفه ساعتی را از گروه جدا شدم و فاصله ورودی شهر تا چند هزار متر بعد از مسجد کوفه را قدم زنان بازدید و برای خود از هر گوشه ذخیره ای بر می داشتم،در همین مسیر که دو بار آن را قدم زده بودم زیارتگاهی بود که جمعیت محدودی به آن وارد می شدند، بدون نگاه به تابلو راهنما وارد زیارتگاه شدم و در لحظه ورود به این مکان مقدس ، وارد اتاقی شدم که در ورودی آن نوشته شده بود، اتاق غسل حضرت علی، و آن لحظه متوجه شدم که این مکان مقدس خانه مولا علی (ع) است.

باران گرفت و باران و باران

بغض چشمانم تا کف پا رسیده بود و سراسر بارش بودم از اتاق فرزندان مولا تا چاه آب کنار خانه بر در و دیوار این مکان با دلی شکسته و مملو از دلتنگی سر می گذاشتم و شال دور گردنم باران چشم جمع می کردم، به یاد تمام عزیزان و خانواده ام ذکر صلوات هدیه کردم و ساعتی را مهمان منزل پدر مهربانی و پناه یتیمان بودم.خانه ای ساده و بی آلایش اما لبریز از معنویت و دوستی که تمام کاستی هایم را غنی می ساخت.

حضور در این خانه تحولی عجیب در جان و دلم ایجاد کرده بود و بار دیگر نیز به همراه گروه به زیارت منزل امیرالمومنین علی (ع) آمدم و اگر هزاران بار دیگر نیز این توفیق نصیب شود، سیراب نخواهم شد.دلم را به پدری اش سپردم و تنهایی هایم را به چاه، غصه هایم را به سایه نخل ها و از آب چاه به تبرک نوشیدم و امید دارم تا جان در تن دارم از محب و شیعیان واقعی به درگاه پروردگار باشم و منش علوی برای خدمت به مردم و طاعت خداوند پیش گیرم.

زیارت مقام امیر المومنین و مرقد اثیب الیمانی (صافی صفا یمانی)، مسجد حنانه و مسجد با عطمت سهله نیز سهم ارزشمند دیگری از اقامت در نجف اشرف بود کخ خر کدام بیانی خاص و توصیفی ویژه می طلبد زیرا از مساجد خاص مسلمان و مکان اجابت دعا می باشند و در این مکان های مقدس زمزمه ظهور مولا صاحب الزمان بیش از هر چیز دیگر بر قلب آرامش می بخشد.

و تقدیر بر آن است تا برای پروردگار نوری ز نور خود الگو باشد، سمبل باشد، باعث فخر کائنات باشد، والی یزدان،ناطق گویا و گوهر آفرینش و اوست مولای شیعیان، یعسوب الدین، امیرالمومنین علی (ع).

یادم باشدفی

به همان اندازه که بنده ی خدا باشم

ظرفیت پیدا می کنم

تو برایم پدری کنی…یا علی

ادامه در قسمت دوم = بزم عشق قسمت دوم

(Visited 13 times, 1 visits today)