آرزویی که به محراب گره خورد

زبان روشنگر اسلام قبل و بعد از انقلاب بود؛ پناهی امین برای همه مردم یزد که در میدان دفاع مقدس شهادت را طلب می‌کرد اما تحقق آرزویش به محراب نمازجمعه گره خورد.
فرزند آقا میرزا ابوطالب و یکی از روحانیون خوشنام و مردمی یزد بود که در قم به فراگیری علوم اسلامی مشغول و از محضر امام خمینی و شیخ عبدالکریم حائری موسس و مدیر حوزه علمیه قم نیز بهره‌مند شده بود.پیوند همه امورات به مردم، گوش شنوا، خوش‌رویی، جدیت و پیگیری در کار از ویژگی‌های بارز حاج آقا بود.حافظه‌ای عجیب داشت و در موقع پرداخت شهریه طلاب دفتر و دستکی نداشت و همه حساب و کتاب‌ها در خاطرش می‌ماند و شب که به خانه می‌رفت وارد دفتر می‌کرد.آیت الله صدوقی را می‌توان یار صدیق امام و سرباز حاضر در همه صحنه‌های انقلاب دانست که برای مردم یزد حکم پدری خستگی‌ناپذیر و عابدی مخلص برای خدمت شبانه‌روزی داشت و گره به کار هر که می‌افتاد سراغ از دفتر امام جمعه می‌گرفت که تا به امروز هیچ چهره‌ای در یزد نتوانسته است چنین سرمایه اجتماعی را رقم بزند.مسئولان دولتی و افراد موثر در عرصه‌های مختلف خیلی خوب می‌دانستند کافی است آیت الله صدوقی از مردم چیزی بخواهند تا آن ها بدون لحظه‌ای تامل انجام بدهند و البته حاج آقا هم در برابر حرف مردم همینگونه بود بر همین اساس همواره مراقب بودند که این ارتباط و اعتماد دوسویه حفظ و حتی ذره‌ای خدشه‌دار نشود.جای بزرگان شهر و کشور در دفتر حاج آقای صدوقی بود و چهره‌های موثر را تکریم می‌کرد و به همراهی آن‌ها مسائل یزد، حل مشکلات مردم، دغدغه‌های انقلاب و پس از آن دفاع مقدس پیش می‌رفت اما از دیگر سو دوست خوبی برای جوانان بود و به دلیل صمیمت با آن‌ها بیشتر شرکت کنندگان در نمازهای به امامت او از جوانان بودند.
توکل به خدا و سرمایه اجتماعی بزرگ‌ترین ثروت آقای صدوقی بود که هم چنان نیز زبانزد است و این سرمایه را برای توسعه خدمات عام المنفعه به کار گرفت و فراتر از یزد و خدمت به یزدی‌ها گام برداشت که تاسیس حوزه‌های علمیه شهرهای بم، تاکستان و شهرکرد از جمله این خدمات بود.ساخت کتابخانه در مسجد حظیره یزد، تاسیس دفتر تبلیغات اسلامی یزد و صندوق قرض الحسنه ولیعصر(عج) ، راه اندازی صندوق خیریه امام رضا (ع) یزد جهت دادن مقرری و رسیدگی به امور زندگی افراد بی سرپرست و ایتام ، ساخت بیمارستان سیدالشهدا (ع) با کلیه تجهیزات پیشرفته در آن زمان از دیگر خدماتی بود که با محوریت حاج آقا به نتیجه رسید و اثرات مثبت آن هم چنان باقیست.نگاه شهید صدوقی در هر کاری از پنجره اجتماع و مردم عبور می‌کرد و تاسیس درمانگاه‌های زارچ، حیدرآباد و مشتاق، ساخت مسجد ملااسماعیل یزد برای نمازهای جمعه نیز کارهای دیگری بود که هم چنان اثرات خیر آن بر زندگی مردم جاری و ساری است و هنوز هم هر هفته خطبه‌های نماز جمعه از این مسجد در گوش شهر طنین انداز می‌شود.

مدافع انقلابی به میدان دفاع مقدس رسید

جنگ تحمیلی آغاز شد و حاج آقا صدوقی با سپاهی از جمیع مردم یزد تا سرحد امکان حمایت از رزمندگان را اولویت کار قرار دادند و هر خانه در کوچه پس کوچه‌های دارالعباده به قرارگاه حمایت از رزمندگان دفاع مقدس تبدیل شده بود.آیت الله صدوقی با سرمایه وسیع مردمی حامی پشت جبهه و تا پای جان مرد میدان جنگ بود و با وجود کهولت سن اما در عملیات بین المقدس و فتح خرمشهر چون طلبه‌ای سرباز به میدان آمد و دل به حماسه سپرد.به روایت دوستان و نزدیکان حاج آقا همواره بر این موضوع تاکید داشتند که تا زنده هستم دوست ندارم کسی از جبهه رفتن من در جایی چیزی بگوید در حالیکه حضور در میان رزمندگان اسلام در زمره برنامه‌های مداوم آیت الله صدوقی به شمار می‌رفت.

شهید صدوقی از نگاه معمار کبیر انقلاب

ارتباط شهید صدوقی با امام راحل به لحاظ عمق و قدمت، طولانی و صمیمی بود که از این رو بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به حاج آقای صدوقی اعتمادی فراوان داشتند و حاج آقا نیز به عنوان یار و مشاور امام در عرصه‌های مختلف چون پشتوانه‌ای صدیق و وفادار به ایفای نقش پرداختند.امام خمینی(ره) در پیامی به مناسبت شهادت شهید صدوقی، این روحانی مبارز را دوستی عزیز برشمرد که بیش از سی سال با او آشنا بوده و روحیات او را درک می‌کرده است و از او با عنوان عالمی بزرگوار، فداکار و فقیه متعهد یاد کرد.امام راحل در این پیام بیان کرد که صدوقی در تمام صحنه‎‌های انقلاب حضور داشت و یار و مددکار گرفتاران و مستمندان بود.و دیگر بار آن‌ هم از نگاه معمار کبیر انقلاب مردم‌داری شهید محراب آن هم در پیام روز شهادتش به تصویر کشیده می‌شود و انگار تمام هویت آیت الله صدوقی از با مردم‌بودن و خادم مردم‌بودن به ویژه برای قشر نیازمند معنا پیدا می‌کند.

مردی از جنس وحدت در محراب شهادت

یازدهم ماه رمضان بود و تیرماه ۱۳۶۱ که کویر یزد گرم‌ترین روزهای تابستان را تجربه می‌کرد، حاج آقای صدوقی بعد از غسل جمعه و برای به جای آوردن فریضه عبادی و سیاسی به سمت مسجد ملااسماعیل رهسپار می‌شود.جمعیت نمازگزاران فراتر از تصویر یک روز گرم برای روزداران یزدی بود و علاوه بر صفوف به هم پیوسته صحن مسجد مردم در محوطه و پشت بام هم سجاده پهن کرده بودند.بین دو نماز قرار بود اطلاعیه‌ای قرائت شود امام جمعه یزد نگران مردم در گرمای هوا بود و اجازه قرائت اطلاعیه را نداد و نماز دوم همراه با تکرار اذان از سوی مردم با موذن اقامه شد و حاج آقا سعی می‌کرد نماز زودتر تمام شود تا مردم در گرما و با دهان روضه اذیت نشوند.سلام آخر نماز و پایان فریضه و مردی که بر سر و رویش عرق نشسته بود از محراب عبادت به سمت خودرو حرکت کرد، پس از ترک صحن قدیمی مسجد و ورود به صحن جدید ملا اسماعیل همینکه آمد کفش‌هایش را بپوشد از پشت سر جوانی آیت الله را به بهانه بوسیدن پیشانی محکم بغل کرد و پاسدارها و خود حاج آقا سعی کردند این جوان را دور کنند اما نتیجه بخش نبود.
رضا ابراهیم‌زاده، یک منافق و از اعضای سازمان مجاهدین خلق خطیب نماز جمعه امروز یزد را رها نمی‌کرد تا اینکه ناگهان صدای انفجار در گوش ملااسماعیل پیچید و پرونده نگین دیگری از تروریسم در تاریخ انقلاب ورق خورد.آیت الله با مصدومیت شدید و در راه انتقال به بیمارستان سلام آخرین نماز جمعه‌اش را به شهادت گره زد و در مسجد ملااسماعیل غوغایی برپاشد و خانواده آیت الله نیز از نمازگزارانی بودند که در خانه خدا عروج پشتوانه خویش را شاهد بودند و خبر شهادت نه تنها غمی سنگین بر جان آن‎ها نهاده بود بلکه یک یزد و شاید گزاف نیست اگر بگوییم یک ایران در این فراق اندوهگین شد.
(Visited 5 times, 1 visits today)