نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
مرا به خاطر بسپار
این روزها بارها به نوایی برخواسته از جانِ هنرمندی صاحب دل گوش سپردم و هر بار بغضم عمیق تر شد و چشمانم برای باریدن گرم تر…چیزی به پایان پائیز نمانده است و من تازه به مدد این نوا و نت های گره خورده در جان یکدیگر، دلم مقیم پائیز شده است! چه می کند این […]
در جواب نگاهی عمیق از تمام روزهای زندگی ام دیشب برایم نوشت من یه نفرم فقط ! یه لحظه فکر کردم راستی مگه یه نفر می تونه تمام نبودن ها و نداشتن ها را به کمال برسونه و دنیایی از احساس و آرامش رو رقم بزنه؟ و از نگاه دیگه به فکر فرو رفتم که […]
بارالها گاهی درست مثل احوال پر از بغض تنهایی و سرشکستگی امروز؛ احساس میکنم که مرا فراموش کرده ای،حس میکنم که صدایم به آسمانت نمیرسد،دوست دارم میان تمام پلک زدن های بارانی ای ام فریاد برآورم…مویه کنم و زیر آسمان رحمتت دلشکسته زانو بزنم، اما غافل از اینکه درست در همان لحظه که من چنین احساسی […]
نمی دانم خوب است یا بد اینکه خواستم …تلاش کردم اما نرسیدم! نمیدانم خوب است یا بد اینکه از ابتدا با خدا درد و دلها کردم و گفتم اگر خوب است بشود وگرنه نشود…حال آنکه از ته دل دوست داشتم بشود!اما نشد….. روز به روز تغییر کرد و گشت و گشت و گشت تا گفتند:اصلا […]
پلانی که هر شب در من تکرار خواهد شد امشب با نگاهی به آغاز رسید و می دانم هیچ وقت پایانی نخواهد داشت،درد هیچ نقطه کوری در بدن ندارد و در این لحظه بند بند وجود را به ستوه آورده است اما فرصت دیگری برای نوشتن امشب ندارم و هر جور است باید گوشه ای […]