نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
لطفا پاسخ را به عدد انگلیسی وارد کنید:
مرا به خاطر بسپار
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺣﺪ ﻭ ﻣﺮﺯی ﺑﺮﺍی ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪنی ﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﺍستنی ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮی ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ و می دانم که ﺗﻮ ﺗﮑﺮﺍﺭ نمی ﺷﻮی ، ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ای تک بیت در میان هزاران مثنوی عشق یعنی تو که ناگهان مرا مست و مدهوش کرده ای راستی […]
می نویسم تا یادم نرود رمز این سفر چه بوده است، می نویسم تا بدانم عزت این زندگی به حرمت چه چیزی پایدار و ماندگار می شود می نویسم از یک آرزو کاش می شد در کنارتان باشم، کاش بتوانم در فرصت همین سفر از نیرنگ ، ناپاکی و بدی های روزگار فرار کنم اصلا […]
یک انتطار ۲۸ ساله انتظاری که مادر همراهی اش می کرد پیاده رفتن ها چند ساله شد ماندم…ماندنی پر از ثانیه های انتطار دور روز است در لیست مسافران نور ، اسم مرا نوشته اند نام، نام خانوادگی …مقصد…کربلا شیرین است همین انتطار و دلهره ها غوغا می کند تجلی این ماجرا یا نور کل […]
چقدر بدون تو و برای از تو نوشتن سخت است برای تو دیگر نمی توان نوشت هوا همیشه بارانی است و بدون تو تمام دنیای من نانوشته مانده است هیس! واژه ها گوش به فرمان قلم سکوت! راستی پدر خوابیده است! بهرمان/
سر سنگینم را بر شانه هایت گذاشته ام و یکی یکی زنگارهای روحم را جدا می سازم ای راز جان و سرمستی جانان آرام دل فروغ روان چشم هایم را با آیینه ها معاصر کن.